در باب دانشگاه و دانشجو و استاد و غیره!
در باب دانشگاه و دانشجو و استاد و غیره!
آورده اند دانشگاهی بود که اساتید کبار و اکابر روزگار در آن افاضه فیض کردندی و به ایشان «شکار اژدها» آموختندی. جوانکی خام فکر بر آنان بگذشت و چون بدید ایشان را بانگ بر آورد کای بزرگان قوم! از چه سبب شکار اژدها همی آموزید که اژدهایی اندر میان نیست؟! کدام اژدها؟ چه کشکی؟! چه پشمی؟!
یکی استاد فاضل، پوزخندی طعن آمیز بدو زد و گفت: ای جوان ناپخته مغز که «هنوز از دهان بوی شیر آیدت!»(1) پرسیدی، پس گوش فرادار. در این کار دو فایدت است. یکی آنکه جوانان در اوان ایام شباب هوای اشتغال و کسب و کار از سر بیرون کنند تا نرخ بیکاری فزونی نگیرد. دویم آنکه زمره ای از ایشان مراتب عالیه را سپری کنند و به اخلافمان شکار اژدها بیاموزند تا این «دور» الی یوم القیامه منقطع نگردد ان شاءالله عزوجل!
----------------
پینوشت:
1- هنوز از دهان بوی شیر آیدش همی رای شمشیر و تیرآیدش (توصیف سهراب در شاهنامه)
2- این روزها از خیلی ها می شنوم که منتظر هستند جنگ بشه و برن شهید بشن چون دیگه خسته شدن!
3- تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی!
- ۹۱/۰۶/۲۷