عقلِ عقل

عقل عقلند اولیا و عقلها *** بر مثال اشتران تا انتها

عقلِ عقل

عقل عقلند اولیا و عقلها *** بر مثال اشتران تا انتها

عقلِ عقل

نگارنده این وبلاگ نماینده انقلاب اسلامی نیست، اما هوادار انقلاب اسلامی و هوادار هوادارن انقلاب اسلامی است و عهدی باطنی با انقلاب اسلامی و آرمانهایش دارد و از مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی به شدت بیزار است.

مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارن کویش را چو جان خویشتن دارم

سینما ظرف نیست؛ جایزه سینمایی هم ظرف نیست!

يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۴۹ ق.ظ


درباره دومین جایزه گفتمان انقلاب اسلامی

ابتدا باید بگویم دوستانی که قرار است باخواندن این مطلب بگویند: «حرکتی که بچه حزب اللهی ها کردند را تضعیف نکنید!» فورا از خواندن این متن صرف نظر کنند.

ده نمکی چیست؟!

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۵۶ ق.ظ

اکران رسوایی در پردیس سینمایی قلهک و پنل ده نفره نقد فیلم و فریادهای عجیب و غریب حاضران، جلسه را به جنجال کشاند. فریادها و تشویقهایی که اغلب ناشی از افسون سینما بود تا غیرت دینی. جماعتی ذوق زده از اینکه بالاخره سینما توانست پیام دین و روحانیت را به "مردم" برساند و چشم روشنفکران را کور کند و جمعیتی نگران از کفش و لب قرمز الناز شاکردوست عاقبت مخملباف و احمدی نژاد را در پیشانی ده نمکی دیدند.



پوستر دوره آموزشی عهد

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۳۸ ب.ظ


-------------------------------------------------------------------------------
پینوشت:
1- کسانی که زندگی خوب و خوشی دارند و تحمل نظرات انتقادی و خلاف "مشهورات زمانه" و "بدیهیات زندگیشان" را ندارند در این دوره شرکت نکنند!
2- طراحی پوستر حرفه ای و شیک برای یک "فتوشاپ کار" که سر سوزن ذوقی دارد بسیار سخت است!

در باب اینترنت، سواد رسانه ای، ضلالت و غیره!

حکمای سلف اینترنت را مضل نامیده اند و این تسمیت از آن روست که این اختراع شگفت به افسون و جادو و مشعبد افسار آدمی به دست می گیرد و به هر کجا که میل کند می کشاند.

رشته ای بر گردنم افکنده دوست       می کشد هر جا که خاطر خواه اوست

نقل است جوانکی بی سواد رسانه ای خواست که ایمیل چک کند و چون به یاهو برفت تصویر گیرای کریست رونالدو را بدید و او را یاد آمد که نتیجه ال کلاسیکوی دیشب را از سایت ورزش 3 رویت نماید و چون بدان سایت وارد شد آگهی گوشی جدید سونی اریکسون بدید. به سایت سونی اریکسون دخول یافت و عکس آنجلینا جولی بدید و فراخاطر آورد که فیلم اخیر وی را دانلود نماید. به گوگل بشد تا نام فیلم را سرچ نماید و پی در پی از سایتی به دیگر سایت چرخیدی و سه ساعت بگذشت و او هنوز ایمیلش را چک نکرده بود!

-----------------------------------------------------------------------------------

پینوشت:

1- آهاااااای! اولویت کشور و نظام مقاومت و پیشرفت است. نه حجاب...نه قیمت دلار... نه فساد بازیگران سینما... نه ازدواج جوانان... نه مشایی...

در باب دانشگاه و دانشجو و استاد و غیره!

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۷:۱۹ ب.ظ

در باب دانشگاه و دانشجو و استاد و غیره!

 آورده اند دانشگاهی بود که اساتید کبار و اکابر روزگار در آن افاضه فیض کردندی و به ایشان «شکار اژدها» آموختندی. جوانکی خام فکر بر آنان بگذشت و چون بدید ایشان را بانگ بر آورد کای بزرگان قوم! از چه سبب شکار اژدها همی آموزید که اژدهایی اندر میان نیست؟! کدام اژدها؟ چه کشکی؟! چه پشمی؟!

یکی استاد فاضل، پوزخندی طعن آمیز بدو زد و گفت: ای جوان ناپخته مغز که «هنوز از دهان بوی شیر آیدت!»(1) پرسیدی، پس گوش فرادار. در این کار دو فایدت است. یکی آنکه جوانان در اوان ایام شباب هوای اشتغال و کسب و کار از سر بیرون کنند تا نرخ بیکاری فزونی نگیرد. دویم آنکه زمره ای از ایشان مراتب عالیه را سپری کنند و به اخلافمان شکار اژدها بیاموزند تا این «دور» الی یوم القیامه منقطع نگردد ان شاءالله عزوجل!

----------------

پینوشت:

1- هنوز از دهان بوی شیر آیدش     همی رای شمشیر و تیرآیدش (توصیف سهراب در شاهنامه)

2- این روزها از خیلی ها می شنوم که منتظر هستند جنگ بشه و برن شهید بشن چون دیگه خسته شدن!

3- تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف     مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی!


نقد فیلم بی خداحافظی

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ

وقتی پیام فیلم خود فیلم را نقض می کند!

نقد فیلم بی خداحافظی

فیلم بی خداحافظی درباره رضا صادقی و هنرمندان متعهد و مردمی کشور است که برای آرمان و عشق خود کار می کنند و حاضر نیستند به هر سفارش و قراردادی تن بدهند. اما در این فیلم نه خبری از رضا صادقی است نه خبری از تعهد، نه مردم نه عشق و نه آرمان. در عوض فیلم پر است از نماهای دکوری کش دار و بی معنی و مبهم که کارگردان سعی دارد با آنها «عمیق نمایی» کند. این در حالی است که ما در فیلم با عمق هیچ چیز روبرو نمی شویم، حتی با عمق و لایه های شخصیتی رضا صادقی که فیلم درباره او ساخته شده است. در فیلم ما با خواننده مشکی پوش بداخلاق و تندخویی طرف هستیم که بی خود و بی جهت با همه (حتی دوستان صمیمیش و تهیه کننده کارهایش که از او خواستگاری هم کرده) دعوا دارد.

از عشق و آرمان والای رضا صادقی که باعث می شود پیشنهاد تهیه کننده های مختلف را رد کند هم چیزی نمی بینیم. عشق والای رضا صادقی چیست که مثلا در حرفها و شعرهای رضا صادقی منعکس می شود؟ معشوقه قدیمیش(شقایق فراهانی)؟معشوقه جدیدش(ترانه)؟! مادرش؟ یا خدا؟! یا مردم؟! آن عشق پاک زمینی که رضا صادقی از آن می گوید کجاست که در فیلم دیده نمی شود؟!

از مردم و طرفداران رضا صادقی هم چیزی جز دو نمای تزئینی نمی بینیم. یکی در ابتدای فیلم که طرفدارانش با لباس مشکی در بیمارستان به چشم می خورند و دیگری در انتهای فیلم که چند دختر و پسر جوان جلوی در بیمارستان روی سر و کول هم نشسته اند و ترانه «تو با منی هر جا برم...» را می خوانند. همین!

فیلم بی خداحافظی معلوم نیست در چه ژانری ساخته شده است. آیا قرار بوده یک فیلم ملودرام از کار دربیاید یا یک فیلم رئال اجتماعی؟ آیا با یک فیلم انتلکت طرف هستیم یا یک فیلم پاپیولار؟ این فیلم یک فیلم موزیکال است یا یک فیلم زندگی نامه ای؟ آیا آن کسی که به هوای دیدن خواننده محبوبش روی پرده سینما به سینما آمده انتظار دارد که با چنین فیلمی روبرو شود؟

می توان گفت ژانر فیلم بی خداحافظی اپیدمی امروز سینمای شبه روشنفکری ایران است: «ژانر یاس». ژانری که القای بن بست جزء لاینفک آن است. نگاهی به شخصیتهای کلیشه ای فیلم ما را در فهم این مطلب یاری می کند:

«رضا صادقی» که معلوم نیست چرا (شاید به خاطر بیماری افسردگی) به کما رفته است. «ترانه»(مژگان بیات) که محبوب و حبیب رضا صادقی و تهیه کننده اول کارهای رضا صادقی است، به همراه «دوست رضا صادقی» (محمدرضا فروتن) به خارج از ایران «مهاجرت» کرده است. «دوست دیگر رضا صادقی» (افشین هاشمی) که خواننده و نوازنده موسیقی سنتی است، یک معتاد هپلی شده است. «نسیم دانش» (پگاه آهنگرانی) که نمی خواهد به هر کاری تن دهد در معرض اخراج شدن است و دوست پسر نسیم معلوم نیست چرا خفقان گرفته  و چیزی نمی گوید. مدیر روزنامه پگاه (پیام دهکردی) یک شخصیت عقده ای است که از زندگی اش احساس ناکامی می کند و به همین دلیل با رقیب دیرینه اش شراکت می کند. دو شخصیت سرمایه دار فیلم هم (اگر بتوان آنها را شخصیت نامید) به قدری کلیشه ای و سطحی پرداخت شده اند که از ابتدا برای مخاطب روشن است که باید از آنها بدش بیاید. همسر یکی از آن سرمایه دار ها (شقایق فراهانی) که آرایش و گریمش شبیه فاحشه هاست، بعد از سالها فیلش یاد هندوستان کرده و یاد عشق قدیمیش رضا صادقی افتاده و آمده که گذشته را جبران کند و با او ارتباطی برقرار کند اما ناکام می ماند. همه ناکام، همه عقده ای، همه بی چاره، همه بد و همه بدبخت...

اما قصه فیلم هم اصلا جلو نمی رود زیرا معلوم نیست گره داستان کجاست و چرا خبرنگار کنجکاو شده است که ماجرای رضا صادقی را دنبال کند. این که چرا رضا صادقی منزوی شده و دیگر نمی خواند و به کما رفته هم نمی تواند مخاطب را با خود همراه کند و مخاطب تا پایان فیلم بیرون از فیلم قرار می گیرد و تنها تماشاگر فیلم است و درگیر فیلم نمی شود. مثلا قرار است ما با خبرنگار و حس کنجکاویش احساس همذات پنداری کنیم و قصه را از دریچه نگاه او دنبال کنیم اما این امر هم هیچ گاه در فیلم محقق نمی شود زیرا بیشتر از این که لایه های شخصیت و زمینه اجتماعی شخصیت خبرنگار نشان داده شود، کارگردان به فکر فوکوس روی انگشتر خبرنگار و رابطه مبهمش با دوست پسر ساکتش است. البته اگر بیش از این هم به شخصیت خبرنگار (نسیم دانش) می پرداخت، آن وقت فیلم درباره نسیم دانش بود، نه درباره رضا صادقی!

 صحنه های کنسرت رضا صادقی هم به قدری تصنعی دکوپاژ شده که دردی از فیلم دوا نمی کند و کاملا بیرون از فیلم قرار می گیرد.

در مجموع فیلم بی خداحافظی فیلمی است که تکلیفش نه با خودش روشن است نه با مخاطبش و نه با موضوعش. فیلمی معلق روی هوا و به شدت سفارشی، که از آن به خوبی پیداست که سازنده علاقه ای به موضوع فیلم ندارد و یک کار سفارشی محض انجام داده است. همان کاری که خود فیلم مدعی تقبیح آن است!

احمد امینی کارگردان بی خداحافظی گفته بود چون علاقه ای به موسیقی پاپ و کارهای رضا صادقی نداشته است کارگردانی این فیلم را قبول نکرده، اما یک روز یکی از آهنگهای رضا صادقی را که پسرش گوش می کرده شنیده است و نظرش عوض شده و تصمیم گرفته پیشنهاد تهیه کننده را قبول کند و این فیلم را بسازد!

-----------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:

1- این مطلب به سفارش مجله سینما رسانه به تحریر دراومد و گرنه اگر پولم رو بریزم تو جوب بهتر از اینه که بدم به همچین فیلمایی.

2- آیا واقعا همه چیز نسبی است؟!


شهید علی علیزاده

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۱، ۰۲:۱۵ ب.ظ


شیرین عبادی میانماری!

جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۲۷ ب.ظ
شیرین عبادی ایرانی عکس شیرین عبادی میانماری (آنگ سان سوچی) را در دست گرفته است!

کاری که بر زمین مانده و کاری که بر زمین نمانده!

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۳:۴۴ ب.ظ


حتماً بایستى بر روى کار زنهاى خانه‌دار ارزشگذارى ویژه بشود. بعضى میتوانستند بروند کار بگیرند، بعضى میتوانستند تحصیلات عالیه بکنند، بعضى تحصیلات عالیه هم داشتند - من دیدم زنانى را از این قبیل - گفتند ما میخواهیم این بچه را بزرگ کنیم، خوب تربیت کنیم، نرفتیم کار بگیریم. زن نرفته کار بگیرد، آن کار هم زمین نمانده؛ آن ده نفر دیگر رفتند آن کار را گرفتند. باید از اینجور زنى قدردانى شود.

قسمتی از بیانات سیدنا القائد امام خامنه ای در سومین نشست اندیشه های راهبردی

متن و صوت کامل بیانات را از اینجا دانلود کنید


پی نوشت:

1- بچه های مسجدمون جمع شدن که با محوریت موضوعات نشستهای اندیشه های های راهبردی و بیانات آقا، درباره الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یه کاری بکنیم و این برای من که از مسجد بی خاصیت و پیرمردی متنفرم خیلی جذابه!

2- برادران محترم و خواهران محترمه! به خدا ما مخاطب همه حرفای آقا نیستیم! خواهش می کنم جوگیر نشید!

 

اغلب از زبان مخاطبان سینما و حتی بعضی از منتقدین سینما درباره فلان فیلم می شنویم که این فیلم واقعیتهای جامعه و مشکلات آن را منعکس کرده است.این گفته اگر چه حکایت از موفقیت نسبی فیلم در ارتباط با تماشاگر دارد و نشان می دهد که فیلم در تثبیت تصویر ذهنی کارگردان در اذهان مخاطبان توفیق حاصل کرده، به معنی جهل مخاطبان نسبت به ماهیت و تکنیک سینما نیز می باشد.

سینما نیز مانند سایر محصولات تکنولوژیک تجلی نحوی از تفکر است. اگر سینما را ذیل تمدنی که غایت آن تصرف همه چیز و استیلا بر عالم و آدم است فهم کنیم و متذکر این نکته باشیم که سینما فقط در دوران جدید امکان ظهور داشت شاید به فهم ماهیت سینما نزدیک شده باشیم.

بشر جدید که علم را در خدمت تغییر طبیعت بر اساس صورت وهمی ریاضی می گیرد، هنر جدید و به خصوص سینما را نیز که قدرت بسیاری در ایجاد توهم و استغراق در عالم خیال دارد در خدمت می گیرد. سینما این امکان را فراهم می کند که بشر به موجودات، صورت خیالی خود را ببخشد و نظمی مطابق میل و آرزوی خود ایجاد نماید. دکتر رضا داوری اردکانی در کتاب اتوپی و عصر تجدد متذکر این معنا شده اند: «استیلای بشر بر طبیعت یعنی اطلاق صورت وهمی بر عالم و آدم، یعنی این استیلا، با تغییر معنی و ماهیت عالم و آدم آغاز می شود و به استیلای بشر منجر می گردد... بشر از موجودات صورت خیالی می سازد و میان صورت خیالی خود نسبت های کمی و ریاضی برقرار می کند و با همین نسبت ها در عالم تصرف می کند»(1)

پس بهتر است به جای اینکه بگوییم سینما توهم آفرین است بگوییم سینما زاده توهم است. زاده توهم است و بر توهم می افزاید.

تکنیک سینما بسیار پیچیده است و قابیلیتهای فراوانی دارد. شاید فیلمسازان بتوانند برای ما توضیح دهند که چگونه می توان ذهن و قلب تماشاگران را با سینما تسخیر کرد. شاید آنها بتوانند توضیح دهند که چگونه  می توان با ارائه تصویری محدود از واقعیت کاری کرد که مخاطب آن را به همه چیز تعمیم دهد. این شایدی که می گویم به خاطر این است که شک دارم. زیرا فکر می کنم سینماگران نیز خود مستغرق در توهم سینمایی هستند و تصاویر ذهنی خود را واقعیت می پندارند.

دوربین، مونتاژ، قاب تصویر، قصه، درام، موسیقی و همه عناصر سینمایی قابلیتهای گوناگونی برای ترسیم یک فضای وهمی واقع نما در فیلم دارند. اما ابزار سینما با همه پیچیدگی هایش محدودیتهای فراوانی دارد.فیلم حدود نود دقیقه است.کادر تصویر محدود است. پرسوناژهای محدودی در فیلم جا می گیرند و انتخاب یک داستان به معنی چشم پوشی از داستانهای دیگر استو...

همه ما می دانیم که عالم واقعیت که بهتر است به آن عالم شهادت بگوییم(در مقابل عالم غیب) محدود به ذهن بشر نیست و اگر فیلمساز بخواهد فیلمی بسازد که حاکی از واقعیت باشد، به دلیل محدودیتهای سینما ناچار است دست به گزینش بزند. گزینش قصه، گزینش کاراکتر، گزینش نماها و ... اما این گزینش طبق صورت ذهنی و نفسانی کارگردان صورت می گیرد و در این معنا سوژه است که به ابژه سینمایی صورت می بخشد. شهید سید مرتضی آوینی در این باره می گوید: « با مونتاژ دروازه سوبژکتیویته به روی بشر باز می شود و این دروازه هنر به معنای مصطلح است.، چرا که هنر امروز جز با سوبژکتیویسم تحقق نمی یابد و حتی در فیلمهای رئالیستی یا نئورئالیستی نیز، این فیلمساز است که خود را در واقعیت خارج جست و جو می کند»(2)

اما با این همه نمی توان درباره سینما قول جزمی صادر کرد که سینما سراسر توهم محض است. تکنیک سینما بالقوه های فراوانی دارد که هنوز به فعل نرسیده است و به همین دلیل حیات آن ادامه دارد و هنوز جذاب است. هنوز مخاطبان سینما از دیدن تصاویر بدیعی که آنها را به عالم خیال ببرد و از دنیای واقعی غافل سازد لذت می برند و اهالی سینما نیز هر روز به مدد تکنیک سینما عده ای را سرگرم شعبده بازی جدیدی می کنند. بگذریم از اینکه روشنفکران بومی ما (!) سنگ سینمای رئالیستی و نئورئالیستی ای را به سینه می زنند که عمر آن سالهاست به پایان رسیده و سینمای مسلط دنیا هالیوود است با بتمن و ترمیناتور و مرد عنکبوتی و آواتار و 2012 . و عجیب نیست که اتفاقا همین سینمای عقب افتاده مورد حمایت جشنواره های آمریکایی و اروپایی قرار می گیرد و فورا فیلمسازان مقلد و پیرو سر از تخم در می آورند و با دوربین روی دست و گنجاندن چند نمای دست زدن زن و مرد به هم و چند تکنیک تاریخ مصرف گذشته ی دیگر، به ترسیم یک جامعه پر از دروغ و خیانت و کثافت می پردازند که این جامعه توهمی جز در خیالات سیاه و تاریک خودشان امکان تحقق ندارد.

سینمای ایران اگر می خواهد از بن بستی که گرفتار آن است نجات یابد باید  در تکنیک سینما دست به کشف و خلاقیت بزند و با شناخت بالقوه های تکنیک سینما، سینمای جدیدی ابداع کند، که این جز با نظر به تاریخ و فرهنگ ملی و آیینی ممکن نیست.

 

پاورقی:

دکتر رضا داوری، اتوپی و عصر تجدد، ص 49

سید مرتضی آوینی، آینه جادو، جلد اول، ص 28

------------------

پس نوشت:

1- این مطلب در مجله سینما رسانه منتشر شد.

2- امیدوارم حالمون بهتر شه. اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک!